اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن احمد معتضدبن موفق بن متوکل عباسی . مکنی به ابومحمد و ملقب به المکتفی باللّه . هفدهمین خلیفه ٔ ...
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با] (اِخ ) ابن سلیمان بن احمدبن سلیمان أنصاری قرطبی عباسی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی انصاری شود.
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی عباسی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی هاشمی (ابن سلیما...
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی . مشهور به ابن عصار و مکنی به ...
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن قاسم عباسی حنفی یمنی . وی عالم فرایض بود، در سال 1262 هَ . ق . در یمن متولد شد و در سال 1300 د...
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین . نسب شناس بود و در حدود سال 750 هَ. ق . درگذش...
علی عباسی . [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن محمدسعیدبن عبداﷲبن حسین سویدی بغدادی عباسی . مکنی به ابوالمعالی . رجوع به علی سویدی شود.
علی عبدری . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل بن احمدبن جعفربن محمدبن صالح بن حسان بن حصن عبدری . مشهور به ابن مقلة و مکنی به ...
علی عبدری . [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبدالرحمان بن محرز عبدری . مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی است . وی از اهالی جزیره ٔ میورقة ...
علی شروقی . [ ع َ ی ِ ش ُ ] (اِخ ) ابن محمدعلی بن حیدربن شیخ خلیفه ٔ مجیراوی شروقی نجفی . وی در سال 1237 هَ . ق . در نجف متولد شد و نزد انصا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.