اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۵۳ ثانیه
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ...
علی شافعی . [ ع َ ی ِف ِ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی شافعی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مرزبان . رجوع به علی بغدادی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی . رجوع به علی قرافی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری . مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمدبن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی . مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی...
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن موسی بن علی بن حسن بن محمد دمشقی شافعی . مشهور به ابن عمادالدین و ابن وِس ّ و ملقب به علا...
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ )ابن اسماعیل بن یوسف قونوی تبریزی شافعی ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قونوی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن انجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبیداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی . مشهور به ابن ساعی و ملقب به تاج ال...
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن ایوب قدسی شافعی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی قدسی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.