گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه واژه معنی علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن شلبی شبینی شافعی . رجوع به علی شبینی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن شمس الدین بن محمدبن زهران بن علی شافعی رشیدی . مشهور به خضری . رجوع به علی خضری شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن صدقةبن علی بانقوسی حلبی مصری شافعی ملقب به علاءالدین . رجوع به علی بانقوسی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبدالبر حسنی شافعی . مشهور به ونایی و ملقب به جمال الدین . رجوع به علی ونایی شود. علی شافعی علی شافعی . [ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن حسین عثمانی صفدی شافعی . ملقب به علاءالدین . رجوع به علی صفدی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمدبن محمدبن اسماعیل شلقامی قاهری شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجو... علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمد خطیب شربینی مصری شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی شربینی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن هارون بن عیسی بن هارون بغدادی شافعی . مکنی به ابوالخطاب . رجوع به علی بغدادی شود. علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسن بن علی بن اسماعیل جرجانی شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن عبدالعز... علی شافعی علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن محمدبن یحیی بن مجدالدین طبری حسینی شافعی مکی . رجوع به علی طبری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۱۴ ۴۱۵ ۴۱۶ ۴۱۷ ۴۱۸ صفحه ۴۱۹ از ۵۷۹ ۴۲۰ ۴۲۱ ۴۲۲ ۴۲۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود