گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدرالدین موسی (شیخ خواجه ...) وی از صوفیان سلسله ٔ صفویه است که پس از پدرش صدرالدین موسی ، به ارشاد طبقه ٔ صوفیه... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدری قونوی ، ملقّب به بدرالدین . رجوع به علی قونوی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقه ، ملقّب به مؤتمن الدوله . وی از خاندانی بزرگ و مردی نیکوسیرت و نیکوخلق و متعبد و متدین بود و با وجودی که از... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقة. نام او علی بن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، و مشهور به ابن صدقة است . رجوع به علی مصری (ابن احمد مصری ...) ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقةبن علی بانقوسی حلبی مصری شافعی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی بانقوسی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقةبن منصور سرمینی ، مکنّی به ابوالفتح . رجوع به علی سرمینی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صعب بن بکر. جد جاهلی . رجوع به علی بن بکربن وائل شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صفار. علی بن یوسف بن شیبان ماردینی ، مشهور به ابن صفار و ملقّب به جلال الدین . رجوع به ابن صفار و نیز به علی بن ی... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صُفدان علی بن محمدبن موسی بن سعیدبن مهدی انباری مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به حُسنُس و مشهور به ابن صفدان . ر... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صفدربن صالح رضوی قمی کشمیری . رجوع به علی رضوی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ صفحه ۸۰ از ۵۷۹ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود