اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمد نظاری ، امیر یمن . رجوع به علی نظاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن مهدی بن عمران اشبیلی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن اخضر. رجوع به علی اشبیلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن هارون بن عیسی بن هارون بغدادی شافعی ، مکنّی به ابوالخطاب . رجوع به علی بغدادی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی ، مشهور به ابن لونقة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طلیطلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن یونس بن عبدالاعلی مصری ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن یونس . منجم قرن چهارم هجری . رجوع به اب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان اندلسی ، مشهور به ابن هذیل . رجوع به علی اندلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان تلمسانی . رجوع به علی تلمسانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان خزاز شوشی ، مکنّی به ابوالعلاء. رجوع به علی خزاز شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان سعدی ، مشهور به ابن قطاع و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و معجم ال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان صانع. رجوع به علی صانع شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.