اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آم

نویسه گردانی: ʼAM
آم . (ع اِ) ج ِ اَمة. کنیزکان . پرستاران .
- آم و عام ؛ زن و ستور.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
آم . [ آم م ] (ع ص ) قصدکننده . (مهذب الاسماء). قاصد.
آم .(اِخ ) نام شهری و نوعی جامه که بدانجا منسوب است .
استولبرگ آم هارز. [ اِ تُل ْ ب ِ ] (اِخ ) ۞ موضعی در خطه ٔ ساکس آلمان در 80 هزارگزی شمال غربی شهر مرسبورگ و کاخ مخصوص کنت های استولبرگ ...
متخصّصان بهداشت روانی برای بر چسب گذاری رفتارهای نا هنجار در یک نظام طبقه بندی به توافق رسیده اند. محصول این توافق تحت عنوان یک کتاب مرجع تخصصی، یعنی ...
ا‌م به معنی:(EM) مکث، تانی
عم . [ ع َ ] (علامت اختصاری ) اختصاری و رمزی است از «علیه السلام ». درود بر او باد. رجوع به علیه السلام شود.
عم . [ ع َ مِن ْ ] (ع ص ) عَمی . کور و نابینا. رجوع به عَمی شود.
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (...
عم . [ ع َم م ] (ع اِ) برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). برادر پدر، خ...
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) نام بطنی است که نسب آنان را به صورتهای مختلف آورده اند. برخی گویند که آنان در عهد خلافت عمربن خطاب در بصره نزد...
« قبلی صفحه ۱ از ۷۴ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.