آم
نویسه گردانی:
ʼAM
آم . [ آم م ] (ع ص ) قصدکننده . (مهذب الاسماء). قاصد.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه
ام هیولی . [ اُم ْ م ِ هََ لا ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح صوفیه ، عبارت از لوح است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به لوح شود.
ام نقصان . [ اُم ْ م ِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) مار. (از المرصع).
ام نواهض . [ اُم ْ م ِ ن َ هَِ ] (ع اِ مرکب ) ام الدماغ . ام دماغ ، و آنرا ام الفراخ و نواهض الفراخ نیز گویند. (از المرصع).
ام هارون .[ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) از زنان پرهیزکار و واصل بمقام اولیأاﷲ است . بنان خشک قناعت میکرد. حکایت کرده است که روزی در صحرا به شیری ...
ام هبیرة. [ اُم ْ م ِ هَُ ب َ رَ ] (ع اِ مرکب ) غوک ماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: آشکارا، برابر مردم (دری) هنجشمان hanjaŝmān (پارتی) اشکره aŝkare (اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861
اُمُّ النار (به انگلیسی: Umm an-Nar) نامی است که به فرهنگ عصر مفرغی که از 2000-2600 پ. م. در امارات متحده عربی امروزی و شمال عمان افتاده داده اند. وج...
ام القری به معنای مادر کشورهاست و مفهوم آن این است که یکی از کشورهای اسلامی به عنوان محور و رهبر دیگر کشورهای اسلامی مطرح میباشد.
مکه را ام القری خو...
ام رفتوت . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع).