اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آم

نویسه گردانی: ʼAM
آم . [ آم م ] (ع ص ) قصدکننده . (مهذب الاسماء). قاصد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ام مثواک . [ اُم ْ م ِ م َث ْ ] (ع اِ مرکب ) صاحبةالمنزل . (از اقرب الموارد). زن کدبانو و خانه دار. و رجوع به ام المثوی شود.
ام محبوب . [ اُم ْ م ِ م َ ] (ع اِ مرکب ) مار. (یادداشت مؤلف ).
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (ع اِ مرکب ) شیر ماده . (از المرصع). || و گویند شترمرغ است . (از المرصع).
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر ابوبکر صدیق خلیفه ٔ اول که از زنان تابعی است و پس از مرگ پدر زاده شد. رجوع به الاصابة فی تمییز ال...
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ](اِخ ) دختر ابوسلمةبن عبدالاسد مخزومی از ام سلمه (که بعد بازدواج رسول اکرم درآمد). ربیبه ٔ رسول اکرم بود. رجوع به...
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ] (اِخ ) دختر زمعة قرشی عامری ، خواهر سوده ام المؤمنین بوده . (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 273).
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عباس بن عبدالمطلب هاشمی . از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 276 شود.
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عبدود و خواهر عمروبن عبدود و زنی شاعر و فصیح و صاحب جمال و کمال بوده است و در واقعه ٔ قتل برادرش بد...
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عبداﷲبن عامر و زن یزیدبن معاویه بوده است . رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 239 و خیرات حسان ج 1 ص 58 ش...
ام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عقبةبن معیط یا ابی معیط اموی ، خواهر ولیدبن عقبه و زن عبدالرحمان بن عوف و خواهر مادری عثمان بن عفان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.