آن . (ع پسوند)َان . در عربی چون پیش از یاء نسبت درآید شدت و مبالغه ٔ انتساب راست . و گفته اند برای تعظیم و تأکید است : باقلانی . بحری ، بحرانی (شدیدالحمرة). برّی ، برّانی .تحتانی . جسدانی . جسمی ، جسمانی . حقانی . دَیرانی (خداوند دیر). ربّی ، ربّانی . رقبانی (ستبرگردن ). روحی ، روحانی . شَعْرانی (پُرموی ). شهوانی . صمدانی . طولانی . ظلمانی . عبرانی . عصبی ، عصبانی . عضلی ، عضلانی . عقلانی . فوقانی . لحمانی . لحیانی (بلندریش ). نفسانی . نورانی . هندوانی . هیولانی . و در بعض امثله ٔ فوق ظاهراً افاده ٔ مطلق نسبت کند، از قبیل عبرانی ، دیرانی
: دودندان میان دو لب همچو نائی
که ناگه از او درکشی هندوانی .
منوچهری .
غریب از جاه نورانی ز نافرمانی لشکر
بدست دشمنان درمانده اندر چاه ظلمانی .
سنائی .
ز بدروئی ّ و خودرائی همه یکبارگی رفته
ز گلشنهای روحانی بگلخنهای جسمانی .
سنائی .
که گر تأیید عقل کل نبودی نفس کلی را
نگشتی قابل نفس دوم نقش هیولانی .
سنائی .
در دماغ و جگر بدوزیده
روح طبعی ّ و روح نفسانی .
سنائی .
هر آنکو گشت پرورده بزیر دامن خذلان
گریبان گیر او ناید دمی توفیق ربانی .
سنائی .