اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آن

نویسه گردانی: ʼAN
آن . (ع پسوند)َان . در عربی چون پیش از یاء نسبت درآید شدت و مبالغه ٔ انتساب راست . و گفته اند برای تعظیم و تأکید است : باقلانی . بحری ، بحرانی (شدیدالحمرة). برّی ، برّانی .تحتانی . جسدانی . جسمی ، جسمانی . حقانی . دَیرانی (خداوند دیر). ربّی ، ربّانی . رقبانی (ستبرگردن ). روحی ، روحانی . شَعْرانی (پُرموی ). شهوانی . صمدانی . طولانی . ظلمانی . عبرانی . عصبی ، عصبانی . عضلی ، عضلانی . عقلانی . فوقانی . لحمانی . لحیانی (بلندریش ). نفسانی . نورانی . هندوانی . هیولانی . و در بعض امثله ٔ فوق ظاهراً افاده ٔ مطلق نسبت کند، از قبیل عبرانی ، دیرانی :
دودندان میان دو لب همچو نائی
که ناگه از او درکشی هندوانی .

منوچهری .


غریب از جاه نورانی ز نافرمانی لشکر
بدست دشمنان درمانده اندر چاه ظلمانی .

سنائی .


ز بدروئی ّ و خودرائی همه یکبارگی رفته
ز گلشنهای روحانی بگلخنهای جسمانی .

سنائی .


که گر تأیید عقل کل نبودی نفس کلی را
نگشتی قابل نفس دوم نقش هیولانی .

سنائی .


در دماغ و جگر بدوزیده
روح طبعی ّ و روح نفسانی .

سنائی .


هر آنکو گشت پرورده بزیر دامن خذلان
گریبان گیر او ناید دمی توفیق ربانی .

سنائی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عن . [ ع َن ن ] (ع مص ) قاضی بر کسی حکم نامردی و عنانة نمودن ، یا به افسون از زن خویش بازداشته شدن . و فعل آن مجهول به کار می رود: عُن ...
عن . [ع َن ْ ن َ ] (ع حرف مصدری ) حرف مصدری بمعنی «اینکه » وآن در محاورات بنی تمیم بجای أن ّ به کار می رود، چنانکه بجای أشهد أن ّ محمدا...
عن . [ ع ُن ن ] (اِخ ) کوهی است در نزدیکی مروان ، و در جوفش آبها یافت شود. و آن در طریق مکه است از جانب بصره . (از معجم البلدان ).
عن . [ ع ُن ن / ع َن ن ] (اِخ )نام مردابی است در دیار خثعم . (از معجم البلدان ).
عن . [ ع َ نِن ْ ] (ع ص ) عنی . رنجدیده . (منتهی الارب ). رجوع به عَنی شود.
ان . [ اَ ] (اِ) بلغت زندو پازند، مادر. والده . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) ۞ . || هرگاه در آخر کلمه آرند افاده ٔ فاعلیت کند...
ان . [ اَ ] (اِ)در تداول عامیانه ، گه . پلیدی . نجاست . فضله ٔ آدمی و جانوران دیگر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به عن شود.
ان .[ َان ] (پسوند) علامت جمع است . رجوع به «آن » شود.
ان . [ َِن ] (پسوند) نون ماقبل مکسور. مانند این (َین ) نسبت را میرساند، مانند: ریخن ۞ ، رشکن ۞ ، ریمن ۞ ، چرکن ۞ . و در یادداشت مؤلف آمد...
ان . [ اَ] (پیشوند) مرکب از اَ (علامت نفی ) + ن (حرف واسطه ) در کلماتی مانند: انوشه ، انیران . (یادداشت مؤلف ).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۱ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.