اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آن زمان

نویسه گردانی: ʼAN ZMAN
آن زمان . [ زَ ] (ق مرکب ) آنگاه . در آن وقت :
بگستهم گفت آن زمان شهریار
که تنگ اندرآمد مرا روزگار.

فردوسی .


به بستند بندی بر آئین خویش
بدانسان که بود آن زمان دین و کیش .

فردوسی .


|| بَعد. پس . سپس .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.