آیین
نویسه گردانی:
ʼAYYN
آیین . (اِخ ) نام دهی به نزدیک غار مومیائی . (برهان ). صحیح آبین است : و بقربه قریة تسمی آبین ... فینسب الیها و یقال موم آبین ... معنی اسمه شمعالماء. (الجماهر بیرونی ).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هنگام خاکسپاری خوانده شود ای گرامی از دست رفته! روانت شاد و یادت گرامی باد! اکنون که تو را به مادرمان زمین می سپاریم، زمینی که از آن زاده شدی و در آن ...
آئین . (اِ) رجوع به آیین شود.
هم آئین . [ هََ ] (ص مرکب ) رجوع به هم آیین شود.
به آئین . [ ب ِه ْ ] (ص مرکب ) نیک سیر. نیک خصلت : آن نکوطلعت و فرخنده امیرآن به آئین و پسندیده سوار.فرخی .
هندیان از نژاد آریایی هستند. نژاد آریایی در آغاز در منطقه جنوب سیبری و حدوداً روسیه کنونی سکونت داشتند. پس از مدتی مردم آریایی دست به مهاجرت زده و به...
عشوه آئین . [ ع ِش ْ وَ / وِ ] (ص مرکب ) کرشمه نما و آنکه آشکارا ناز و کرشمه کند. (ناظم الاطباء).
آئین مجوس. دین مغان. آئین زرتشتیان. دین زرتشت. ||"در ادبیات عربی و پارسی به هر دو معنی به کار برده شده. یکی معرب مُگوس (یعنی مُغ و یا موبَد) و د...