اب
نویسه گردانی:
ʼB
اب . [اِ ب ب ] (اِخ ) نام قریه ای از قراء ذوجبله به یمن .
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۱ ثانیه
هیدروپاتی. آب درمانی یعنی درمان امراض به وسیله آب. از زمانی که به یاد می آید، هم قبایل بدوی و هم ملل متمدن آب را برای درمان به کار می گرفتند. حتی حیوا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لیموی آب . [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی لیموترش و لیموی آب شیراز در عطر و پرآبی منحصر است . و رجوع به لیمو شود.
گرم آب سر. [ گ َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان جمع آبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند، واقع در 34 هزارگزی جنوب خاور دماوند و 12 هزارگزی جنوب ر...
گذرگاه آب . [گ ُ ذَ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرکن . جائی که آب عبور میکند چون جوی آب و مسیل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). سوراخ آب . معبر....
راهنمای آبدرمانی. نوشته ی sayogine@yahoo.com
برگرفته از کتاب: آب درمانی. نوشته ی الکسی سوفورین. و یافته های کسانی که این کار را انجام داده اند....
آب انگوری. می انگوری=آب طرب. آب طرب (بِ طَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) شراب انگوری ، آب عشرت. فرهنگ معین
آب طربناک. {بِ طَ رَ}. (ترکیب اضافی، اِ مرکب). اشاره به همه معانی آن که محنت بِبَرَ. خیز و دَر کاسهِ و کمچه طَرَبناک اندازد ریشتَر تا که شَوَد کاسه سَ...