اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابرام

نویسه گردانی: ʼBRʼM
ابرام . [ اِ ] (ع مص ) سخت بتافتن . (زوزنی ). رَسن دوتا تافتن . جامه به ریسمان دوتا بافتن . || استوار کردن . کار محکم کردن . || بستوه آوردن . سُته کردن . تنگ آوردن . بجان آوردن . || گران کردن . || سختی . || ملول کردن . گرانی کردن . دردسر دادن :
ای بتو دل گشته خرم قوی
سخت قوی پشتی دارم بتو
تا بضرورت نرسد کار من
واﷲ کابرام نیارم بتو.

مسعودسعد.


|| شکوفه برآوردن . || مقابل نقض .
- ابرام کردن حکمی ؛ مقابل نقض کردن آن .
- محکمه ٔ نقض و ابرام ؛ محکمه ٔ تمیز.
و در فارسی با آوردن و کردن صرف شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ابرام . [ اَ ] (اِخ ) (به معنی پدر عالی ) برحسب روایات یهود نام اوّلی حضرت ابراهیم بوده و سپس به ابراهام موسوم شد یعنی پدر جماعت بسیار.
ابرام . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَرَم . کمزنان . آنان که از بخل قمار نکنند.
ابرام /'ebrām/ ۱. اصرار کردن؛ پافشاری کردن در امری. ۲. (حقوق) تایید حکم یک دادگاه در دادگاه بالاتر یا هم ارزش ۳. [قدیمی] استوار کردن؛ استواری. ۴. [قدی...
اصرار و ابرام . [ اِ رُ اِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) پافشاری و سماجت . دنبال کردن کاری با تأکید و سماجت .
آبرام . (اِخ ) رجوع به ابراهیم شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.