اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابزر

نویسه گردانی: ʼBZR
ابزر. [ اَ زَ ] (اِخ ) دهی به فارس . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ابظر. [ اَ ظَ ] (ع ص ) اقلف . نابریده . نامختون . ختنه ناکرده . || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ . آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده ب...
آب زر. [ ب ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زر محلول که بدان نویسند و تذهیب کنند. معرّب آن زریاب و بتصحیف زرباب است : کسی گفت چگونه میبین...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.