اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوعلی

نویسه گردانی: ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابزون بن مهبرد عمانی کافی مجوسی . او راست : دیوان شعری بعربی و آنرا ابن حاجب محمدبن احمد گرد کرده است . و ابن حاجب گوید: قصائد فارسی وی مرا بعجب آورد وشنیدم که به تبریز است بدانجا شدم و او بدانوقت به اعمال دیوانی اشتغال داشت . و مردی با معرفت و ذکاء ومتبحر در علوم بود و اشعار وی با صفا و بها و متناسب الالفاظ و خالی از لغات غریبه و ناگوار بود و بشعر خویش اعجابی نمینمود. و من اشعار وی را آنچه نسخه ٔ آن نزد وی بود تبویب و به مدایح او درحق امیر ناصرالدین ابتدا کردم . وفات ابزون به سال 430 هَ . ق . بود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خیاط. یکی از علمای نجوم و احکام است . رجوع به طبقات الأمم قاضی صاعد اندلسی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دامغانی . اندک مدتی وزیر امیر نوح سامانی پیش از ابوعلی بلعمی و بعد از عبداﷲ عزیز بود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دعبل بن علی بن رزین شاعر. رجوع به دعبل ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دقاق . رجوع به ابوعلی حسن بن محمدبن دقاق شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دندانی . عبداﷲبن علی النصرانی . رجوع به دندانی عبداﷲ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دهدار. یکی از مخصوصان اتباع حسن صباح . حسن گاه مرگ بکیابزرگ امید وصیت کرد که منصب وزارت بدو گذارد. و چون کیابزر...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دیلمی . اسماعیل بن یوسف . رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رازی . از شیوخ عرفان . او در مائه ٔ سوم هجری میزیسته است . رجوع به نفحات الانس جامی و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 133 شود...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رازی . از فقهاء حنفیه است . او راست کتاب الضحایا. وفات وی به سال 211 هَ . ق . بوده است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رجاء. یکی از رؤسای مذهب زنادقه (مانویه ) در دولت عباسیان . (ابن الندیم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.