ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن استاد هرمز. از دست صمصام الدوله شش تن از فرزندان عزالدوله بختیاربن معزالدوله را اسیرکرد و نزد صمصام الدوله برد واو دوتن را بکشت و چهارتن دیگر را به زندان کرد و کرتی دیگر صمصام الدوله او را به بغداد به حرب بهاءالدوله فرستاد و چون خبر قتل صمصام الدوله بدو رسید، از بهاءالدوله امان طلبید و در سلک هواخواهان بهاءالدوله درآمد و او وی را برای دفع اولاد عزالدوله بفارس فرستاد. ابوعلی بدانجانب شتافت و بر ایشان غالب گشت .
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن قاسم بن علی مرادی . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن قاسم الطبری . فقیه شافعی . او فقه از ابوعلی بن ابی هریره فرا گرفت و تعلیقه ٔ مشهوره ٔ وی تعلیقاتی است بر ف...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن قطان مروزی . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن اسعد نسابه . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن اعین الحرانی . از روات حدیث است و از معقل بن عبید روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن حسن بن مروان الموثق . رجوع به حسن ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن دقاق نیشابوری معروف به ابوعلی دقاق . صاحب تذکرةالاولیاء گوید: او امام وقت بود و شیخ عهد و در احادی...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن صباح زعفرانی فقیه . از اصحاب محمدبن ادریس شافعی است . ابن خلّکان گوید: او در فقه و حدیث براعت یا...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن عبدالصمد عسقلانی ، ابن ابی الشخباء. رجوع به حسن عسقلانی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمد اهوازی . رجوع به حسن ... شود.