ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن عطا. پس از وفات شمس الدوله چون شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن عبداﷲبن سینا را کرت دیگر بوزارت پسر شمس الدوله نامزد کردند، ابن سینا از قبول این منصب سر باززد و در خانه ٔ ابوعلی بن عطا بهمدان متواری گشت و طبیعیات و الهیّات شفا و مقدمه ٔمنطق الشفا را در این فترت در خانه ٔ ابن عطا نوشت .
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۵ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) همدانی . یا اصبحی . نام او ثمامةبن شفی است و از عقبةبن عامر روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) یحیی بن خالدبن برمک وزیر هارون رجوع به یحیی .... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) یحیی بن غالب یا اسماعیل بن محمد. تلمیذ ماشأاﷲ. رجوع به خیاط ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) یحیی بن کامل بن طلیحة الخدری . رجوع به یحیی بن کامل ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) یمامی رهمی . نام یکی از فصحای عرب به روزگار قاسم انباری . او از عبیدالقاسم بن الاصبغ السلمی روایت کند. (ابن الندی...
ابوعلی محتاج یا ابوعلی چغانی بزرگترین امیر سلسله آل محتاج بود. وی در چغانیان زاده شد (ابن حوقل، ۳۹۴) و در کنار پدر رشد کرد. نخستینبار در ۳۱۷ق/۹۲۹م ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آلوی ابوعلی . [ ی ِ اَ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلبالو. قراصیا.
ابوعلی سیمجور. [ اَ ع َ لی ِ ] (اِخ ) محمد المظفربن ابوالحسن محمدبن ابراهیم بن سیمجور دواتی . یکی از امرای دولت سامانی . وی از دست سامانیان پ...
ابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ۞ حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ ا...