ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جوزجانی حسن بن علی . یکی از شیوخ طریقت خراسان . او در اواخر مائه ٔ سوم و اوایل مائه ٔ چهارم میزیسته است و درک صحبت محمدبن علی ترمذی و محمدبن فضل بلخی کرده و تصانیف چند داشته است . شیخ فریدالدین عطار گوید: او از کبار مشایخ و از جوانمردان طریقت بود و در مجاهده بکمال و او را تصانیف است در معاملات ، معتبر و مشهور و کلماتی مقبول و مذکور و مرید حکیم ترمدی بود. نقل است که گفت گمان نیکو بردن بخدای غایت معرفت بود بحق و گمان بد بردن بنفس اصل معرفت بود به نفس . رجوع به تذکرةالاولیاء فریدالدین عطار و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 136 شود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۸ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن عبداﷲبن شبل بغدادی . رجوع به ابن شبل شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن ناصرالحق . رجوع به محمدبن حسین ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ] (اِخ ) محمدبن سعید قشیری . رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالوهاب الجبائی . رجوع به ابوعلی جبائی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبیداﷲبن یحیی بن خاقان . رجوع به ابن خاقان و رجوع به تجارب السلف ص 205 و دستورالوزراء ص 76 شود.
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عروس . رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن علی الفیاض الکاتب ... رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ )محمدبن علی بن حسین بن مقله . رجوع به ابن مقله شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن لیث . رجوع به محمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن فرات کوفی . از روات حدیث است .