ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جوزجانی حسن بن علی . یکی از شیوخ طریقت خراسان . او در اواخر مائه ٔ سوم و اوایل مائه ٔ چهارم میزیسته است و درک صحبت محمدبن علی ترمذی و محمدبن فضل بلخی کرده و تصانیف چند داشته است . شیخ فریدالدین عطار گوید: او از کبار مشایخ و از جوانمردان طریقت بود و در مجاهده بکمال و او را تصانیف است در معاملات ، معتبر و مشهور و کلماتی مقبول و مذکور و مرید حکیم ترمدی بود. نقل است که گفت گمان نیکو بردن بخدای غایت معرفت بود بحق و گمان بد بردن بنفس اصل معرفت بود به نفس . رجوع به تذکرةالاولیاء فریدالدین عطار و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 136 شود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۵ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن صدقه ، حسن بن علی ، عمیدالدوله . رجوع به ابن صدقه جلال الدین عمیدالدوله ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ضحاک حسین خراسانی . معروف به خلیع شاعر. رجوع به ابن ضحاک ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحارث بن رحضةبن عامر قرشی . صحابی است . از مسلمین یوم الفتح . و او بیمامه کشته شد.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یحیی بن خاقان .مقتدر خلیفه پس از عزل ابن فرات علی بن محمد، به سال 299 هَ . ق . ابوعلی را بوزارت برد...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن عطا. پس از وفات شمس الدوله چون شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن عبداﷲبن سینا را کرت دیگر بوزارت پسر شمس الدوله نام...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن فضال . حسن بن علی . رجوع به ابن فضال ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن ماکولا. وزیر جلال الدوله بویهی . هبةاﷲبن علی بن جعفر. صاحب حبیب السیر کنیت ابن ماکولا را ابوعلی آورده است و دی...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . پدر ابوعلی . مأمون خوارزمشاه بود و چون درگذشت پسر او موسوم به ابی علی بجای پدر نشست و برای استحکام ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محتاج . احمدبن ابی بکر محمد. رجوع به ابوعلی محتاج شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن قطب الدین . او راست : رساله ای در الفاظ کفر.