ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن قاسم الطبری . فقیه شافعی . او فقه از ابوعلی بن ابی هریره فرا گرفت و تعلیقه ٔ مشهوره ٔ وی تعلیقاتی است بر فقه ابوعلی بن ابی هریره . او به بغداد میزیست و بعد از مرگ استاد خود، ابوعلی بدانجا درس گفت و کتاب محرر را در علم نظر بنوشت و آن اول کتاب است که در خلاف مجرد تصنیف شده . و نیز از کتب اوست کتاب الافصاح فی الفقه . و کتاب العدة و آن کتابی بزرگ است نزدیک ده جزو و کتابی در جدل و کتابی در اصول فقه . وفات وی به سال 350 هَ . ق . در بغداد بود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۵ ثانیه
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) ازدی . رجوع به حسن ازدی مهدوی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسحاق . رجوع بتاریخ بیهقی چ ادیب ص 58 س 18 شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسدالدوله صالح بن مرداس . رجوع به اسدالدوله ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن قاسم قالی . لغوی بغدادی . رجوع به ابوعلی قالی و رجوع به اسماعیل قالی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن اسماعیل بن صالح صفار. رجوع به صفار... شود.
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن نشیط. از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل ضریر نحوی . رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الیاس . نام این شاعر با شعری لایقرء در لغت نامه ٔ اسدی ذیل کلمه پژول بمعنی شتالنگ آمده است و بیت این است :نه ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اوراجی . یکی از اهل سیر و سلوک و ابوعبداﷲ خفیف یاد او در کتاب خویش کرده و او را بشیراز در زمان حکومت عمادالدوله دی...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اهوازی مقری . او راست : النیر الجلی فی قرائة زیدبن علی .