ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) سندی . یکی از مشایخ صوفیه باواخر مائه ٔ دویم و اوائل مأئه ٔ سیم . او از استادان ابویزید بسطامی است و بایزید گفت من از او علم فناء در توحید آموختم و وی از من الحمد و قل هواﷲ فراگرفت و بازگفت تا بوعلی را ندیدم بعض مقامات مرا کشف نشد و هم فهم پاره ای سخنان شیوخ بر من مشکل بود. و ابوعلی گفت : علم کامل نشود جز بتهذیب حال و حال مهذب نگردد مگربیاری پیر و پیروی وی . از او وصیتی خواستند گفت : دل بد مدار و زبان از طعن دیگران کوتاه کن و خود را مستای و هنر مفروش . گفتند دنیا را چگونه یافتی ؟ گفت چون زندانی که هرلحظه امید رهائی از آن در دل می پروریدم . گفتند لذت و راحت دنیا در چیست ؟ گفت در مخالفت نفس . و شیخ روزبهان در شرح شطحیات ذکر او آورده است .
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن خاقان .محمدبن عبیداﷲ. رجوع به ابن خاقان ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن خلاد بصری محمد... رجوع به ابن خلاد ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ](اِخ ) ابن خیران . حسین بن صالح . رجوع به ابن خیران ابوعلی ... و رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 134 شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن دَوماء نعلی . محدّث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن رسته . احمدبن عمر. رجوع به ابن رسته ابوعلی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن رشیق . حسن قیروانی . رجوع به ابن رشیق ابوعلی حسن بن رشیق ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن زرعه . متوفی 398 هَ . ق . رجوع به ابن زرعه ابوعلی ... شود. و از کتب اوست علاوه بر آنکه در ابن زرعه سابقاً آو...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن سوار. کاتب و رئیس خزانه ٔ وقف بود به بصره . (ابن الندیم ).
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن شبل ، حسین بن عبداﷲ. رجوع به ابن شبل ابوعلی ، حسین ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن شخباء، حسن بن عبدالصمد عسقلانی . رجوع به ابن شخباء ابوعلی ... شود.