ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) معتوه . یکی از عقلای مجانین . خلف بن سالم گوید: ابوعلی معتوه را گفتم مسکن تو کجاست . گفت در آن خانه که عزیز و ذلیل در آن برابر باشند گفتم آن خانه کدام است گفت گورستانها. گفتم از تاریکی شب بگورستانها ترا ترس نگیرد گفت تاریکی قبر در نظر آرم و از آنرو تاریکی شب بر من سهل آید. گفتم گاه باشد که چیزهای هول و بیمناک بچشم تو آید گفت باشد لکن در هول و هراس آن جهانی چیزهاست که این هراس و وحشت پیش آن بچیزی نیست . رجوع به صفة الصفوة چ حیدرآباد ج 2 ص 25 شود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن بشربن سعد المرثدی . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن جعفربن مختار واسطی . رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن حسن اصفهانی . معروف بامام مرزوقی . ادیب و شاعر شیعی . شاگرد ابوعلی فارسی . وفات 421 هَ . ق . و رجوع ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن المظفربن محتاج چغانی . او دو سال پیش از مرگ پدریعنی به سال 327 هَ . ق . بجای پدر از دست امیر نصرب...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن یعقوب ملقب به مسکویه خازن .رجوع به احمد... و رجوع به ابوعلی مسکویه ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمد رودباری . رجوع به ابوعلی رودباری ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمد مرزوقی . رجوع به ابوعلی احمدبن محمدبن حسن ... و رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن مظفرچغانی . رجوع به لباب الالباب چ براون ص 27 س 9 شود.
ابوعلی . [ اَع َ ] (اِخ ) احمدبن نصربن الحسین البازیار. رجوع به ابن بازیار ابوعلی احمد... و رجوع به احمد... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) احمدبن نصر کاتب . رجوع به احمد... شود.