اترج
نویسه گردانی:
ʼTRJ
اترج . [ اُ رُج ج ] (معرب ، اِ) ج ِ اُتْرُجَّه (معرب از فارسی ترنج ). مَتک . (زمخشری ). زرین درخت . (ریاض الأدویه ). باتو. اُترُنجه . تُرنج . (زمخشری ). و فی شرح الفصیح للمرزوقی : الأترج فارسی معرب . (المزهر). تفاح مائی . (برهان ). بعض لغت نامه نویسان اترج را بالنگ گفته اند و ظاهراً این درست نباشد. من میوه ٔ آنرا به عراق عرب دیدم شکل آن مایل بشلجمی و ظاهر پوست آن بملاست نزدیک یعنی نکنده های آن تقریباً نامرئی و در غایت خوشبوئی و چون یکی از بهترین عطرها و عطر آن نه از نوع عطر سایر مرکبات است .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اُترُج بالَنگ گیاه بالنگ در کتب طب سنتی با نام «اترج کبیر» آمده است. میوه آن را به فارسی «بالنگ» گویند و از نظر گیاهشناسی واریتهای از بادرنگ است. به...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.