اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اثبات

نویسه گردانی: ʼṮBAT
اثبات . [ اِ ] (ع مص ) نیک شناختن کسی را و برجای داشتن او را. (منتهی الارب ). || بجای بداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) : حل ّ و عقد و اثبات و اسقاط بدو باشد. (تاریخ بیهقی ). || دور نشدن بیماری ازکسی : اثبته السقم . || قرار دادن . (منتهی الارب ). || درست کردن . || نوشتن . (منتهی الارب ). ثبت کردن : دو بیت از آن که لایق این سیاق است اثبات افتاد. (کلیله و دمنه ). اما چون نسق حکایت را در این موضع لایق نمود، اثبات آن موافق افتاد. (جهانگشای جوینی ). و آن را در متون دفاتر وبطون اوراق اثبات کنند. (جامعالتواریخ رشیدی ). || نام در دیوان اثبات کردن . (تاج المصادر). (منتهی الارب ). ثبت کردن نام مرد (بدیوان جیش ) در جریده ٔ سوداء و رزقی برای او مقرر کردن . (مفاتیح ). || ثابت گردانیدن . (منتهی الارب ). || پابرجای کردن . || دریافتن . || جراحتی وارد کردن که جریح برجای ماند: اثبت الجریح ؛ اذاازمنه حتی لایقدر علی الحراک . قال اﷲ تعالی : لیثبتوک (قرآن 30/8)؛ ای لیجرحوک جراحةً لاتقوم معها او لیحبسوک . (منتهی الارب ) . || ایجاب . مقابل نفی : اثبات شی ٔ نفی ماعدا نکند. || (اصطلاح تجوید) از اقسام نه گانه ٔ وقف مستعمل است که در مورد وقف حرکة را ثابت نگاه دارند و بسکون تبدیل نکنند. ضدّ خلاف چنانکه در شاطبی مسطور است . || در نزد صوفیه ضدّ محو است و شرح آن در لفظ محو بیاید. || (اصطلاح فلسفه ) حکم کردن است به ثبوت چیزی دیگر. (تعریفات ). || اثبات الوکالة (در فقه )؛تحقق وکالت که آن جز با دو شاهد عادل حاصل نیاید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
اثبات . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثَبَت . مردمان استوارداشته . معتمدان : فتحی حاجب را که از ثقات و اثبات دولت بود به نیابت به سجستان بگذاشت ...
پایوری اثبات کردن = پایوَر کردن پای (پایه) + ور ( پسوند دارندگی و گردانندگی)، مانند گنجور، دانشور
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ میلاگ milâg (کردی) 2ـ منتیا mantiâ (سغدی: manŝtiâ) **** فانکو آدینات 09163657861
حرف اثبات . [ ح َ ف ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف رابطه . رجوع به حرف رابطه شود.
پایوری نگری اثبات این نظریه کجاست؟ پایوری این نگره کجاست این نگره پایور شد چون پایوری نگری آن درست بود.
پایوَر کردن پای (پایه) + ور ( پسوند دارندگی و گردانندگی)، مانند گنجور، دانشور ---- اثبات این نظریه کجاست؟ پایوری این نگره کجاست
اثبات کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثابت کردن . تصدیق کردن . || ثبت نام در دیوان (جیش ) کردن : دانسته آید که آن کسان را که بنوی اثب...
این سه واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ میلاگ نشدنی 2ـ منتیا نشدنی. (برای ریشه شناسی نگاه کنید به اثبات)**** فانکو آدینات 09163657861
نگاهی دقیق به جریان شعر زلال چکیده: پرداخت عمیق و دقیق بر جریانی چون ظهور « شعر زلال » در ادبیات، راهگشای تکثیر معلومات درست برای نسل آینده اس...
اثباط. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثَبِط. (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.