اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اثمان

نویسه گردانی: ʼṮMAN
اثمان . [ اِ ] (ع مص ) هشت شدن . (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن : اثمن القوم . (منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن ، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل . (منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر). || بهاکردن متاع : اثمنه سِلْعته ؛ بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک : اثمن له سِلْعَتَه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
دادر آسمان . [ دَ رِ ] (اِخ ) خداوند تعالی . (آنندراج ). دادرام . || (اِ مرکب ) نام عیدی است . (آنندراج ).
دره عثمان . [ دَرْ رَ ع ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان .واقع در 24هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و 4 هزارگزی جنوب برگچه ، ...
توپال عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) عثمان پاشا. سردار عثمانی که با نادرشاه افشار در صفر 1145 هَ . ق . در حوالی بغدادجنگید و لشکر ایران را شکست داد و مج...
پشت آسمان . [ پ ُ ] (اِخ ) نام موضعی در جنوب غربی سبزوار و مغرب کلاچاه بنواحی تربت حیدری .
آسمان کته . [ س ْ / س ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب )قسمی حشره ٔ درشت پرنده که بیشتر در باغها باشد و پرهای او چون پرهای زنبور طلائی و امثال آن ...
آسمان دره . [ س ْ / س ِ دَ رَ / رِ / دَرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کاهکشان . کهکشان . مجرّه . اُم ُّالسماء. راه مکه .راه حاجیان . شرج . شرج السماء. (الس...
آسمان رند. [ س ْ / س ِ رَ ] (نف مرکب ) آسمان خراش .
آسمان روز. [ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به آسمان (مَدخل ِ دوم ) شود.
آسمان ساو. [ س ْ / س ِ ] (نف مرکب ) آسمان سای . آسمان خراش . آسمان رَند.
شاطی ٔ عثمان . [ ءُ ع ُ ] (اِخ ) یا شاطی ٔالوادی یا شاطی ءالنهر و مراد از آنها شاطی ٔ (ساحل ) دجله است و آن سرزمینی است در بصره که عثمان بن ع...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۰ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.