اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اثی

نویسه گردانی: ʼṮY
اثی . [ اَث ْی ْ ] (ع مص ) سخن چینی کردن . (تاج المصادر). سخن چینی و نمامی پیش سلطان یا عام است پیش سلطان باشد یا پیش دیگری . غمز کردن . (زوزنی ). سعی . وشایة.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
آسی . (ص نسبی ) منسوب به مملکت آس . از آس . رجوع به آسیان شود.
آسی . [ سا ] (ع ن تف ) غمگین تر. اندوهناکتر.
عاسی . (ع اِ) خرمابن . (منتهی الارب ). || شاخه ٔ درشت و خشک . (ناظم الاطباء)(آنندراج ). || شاخ خرما. (منتهی الارب ).
عاصی . (ع ص ) گناهکار و نافرمان . ج ، عُصاة. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : بدانسته بودم همه پیش ازین که عاصی بخواهد شد او همچنین . فردوسی .چون ک...
عاصی . (اِخ ) شیخ محمد حسن بن شیخ محمد رفیع رشتی اصفهانی ، متخلص به عاصی . از دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و از آثار اوست : جامع المصائب و...
عاصی . (اِخ ) نام نهر حماة و حمص است معروف به میماس که از دریاچه ٔ قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه ٔ انطاکیه میریزد. (از معجم البلدان ص 96)...
ابن آصی . [ اِ ن ُ صا ] (ع اِ مرکب ) حِدَاءَة، و آن مرغی است . غلیواژ. زغن . گوشت ربا.
اسی اود. [ اِ ] (ترکی ، اِ) بترکی اسم فلفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در ترکی امروز اُسیوت تلفظ کنند.
اسی کلا. [ اِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل ، واقع در 7000گزی شمال بابل ، کنار شوسه ٔ بابل به بابلسر. دشت . معتدل ...
اسی ویشه . [ اَ ش َ ] (اِخ ) موضعی است در چهارفرسنگی آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 114 بخش انگلیسی ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.