اج . [ ََ-ج ْ / َِ-ج ْ ] (پسوند/حرف ) مزید مؤخری است در امکنه . صورتی از اگ ، اک ، اه : آبج . اشترج . ایذج . خلج . خیارج . دعنج . رخج . روبنج . سهر...
اج . [ ََ-ج ْ ] (حرف ) در تعریب بدل «ََ-ه » (با هاء غیرملفوظ) آید: بنفسج ، بنفشه . نشاستج ، نشاسته . روزنامج ، روزنامه و غیرها.
اج . [ اَ ] (اِ) نوعی از افرا. رجوع به شیردار شود.
اج . [ اُ ] (اِ) رهن و گرو که در ترکی به اماله تلفظ شود. (شعوری ). در جای دیگر این صورت بدست نیامد.
اج . [ اَج ج ] (ع مص ) دویدن شترمرغ چنانکه آوازی از بال وی آید. || گذشتن بشتاب . دویدن . (تاج المصادر). || افروختن . || بگناه دلالت ...
اج . [ اَ / اُ ] ۞ (اِ) مطلق کدو را گویند خواه کدوی قلیه و خواه کدوی قلیان و خواه کدوی عسل یا سرکه باشد. ۞ (برهان قاطع). || کدوی تن...
عاج عاج . [ ج ِ ج ِ ] (ع اِ صوت مرکب ) کلمه ای که بدان شتر ماده را زجر کنند. (منتهی الارب ).
اسکریمشاو/عاج تراشی/ Scrimshawهنری است عامیانه مختص آمریکای شمالی، هرچند کسی نمی داند که از کجا شروع شد یا چگونه نام یافت. مردم بومی آلاسکا و کانادا ق...
عاج . [ عاج ج ] (ع ص ) طریق عاج ؛راه پر از روندگان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عاج . [ ج ِ ] (ع اِ) مبنی بر کسر زجری است مر ناقه را. (منتهی الارب ).