اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احد

نویسه گردانی: ʼḤD
احد. [ اَ ح َ ] (اِخ ) محلی است در نجد. (مراصد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
عَهد اَلَسْت یا اَلَسْت، به عهد و پیمانی اشاره دارد که خداوند در عالم ذرّ از همه آدمیان گرفته است. این اصطلاح برگرفته شده از تعبیر قرآنی «اَلَسْتُ بِر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فراموش عهد. [ ف َ ع َ ] (ص مرکب ) آنکه عهد و پیمان خود فراموش کند. که پابند پیمان نباشد. فراموشکار. بی وفا : چو بیچاره شد پیشش آورد مهدکه ای ...
ولایت عهد. [ وَ / وِ ی َ ت ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقام ولی عهد : به هیچ حال رخصت نیافت نام ولایت عهد از ما برداشتن . (تاریخ بیه...
عهد شکستن . [ ع َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) شکستن پیمان و نقض عهد. (فرهنگ فارسی معین ). تناقض . انتقاض . (از منتهی الارب ). نقض . (از دهار). اخف...
عهد حضوری . [ ع َ دِ ح ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیمان حضوری . پیمان که رودرروی کنند. || این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده...
عهد گرفتن . [ ع َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) متعهد کردن . ضمان گرفتن . مقید کردن . گرفتن پیمان : مکن دست پیشش اگر عهد گیردازیرا که در آستین مار ...
عهد گسستن . [ ع َ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) نقض عهد. عهد شکستن . پیمان شکنی . مقابل عهد بستن : عهدمحبت گسستن ؛ ترک همدمی و همنشینی کردن : نگ...
عهد نبشتن . [ ع َ ن ِ ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) عهد نوشتن . پیمان نوشتن : به مهرش منوچهر عهدی نبشت سراسر ستایش بسان بهشت . فردوسی .نبشتند عهدی ز ش...
عهد نوشتن . [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن . عهد نبشتن .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.