احسان
نویسه گردانی:
ʼḤSAN
احسان . [ اِ ] (اِخ ) میرزا نواب ظفرخان . صاحب قاموس الاعلام گوید: او یکی از شعرا و امرای هندوستان است و وقتی ولایت کابل داشت و وی را دیوانی بفارسی است . وفات وی به سال 1073 هَ . ق . بوده است .
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۵ ثانیه
احسان . [ اِ ] (ع مص ) خوبی .نیکی . صنیع. نیکوکاری . بخشش . بِرّ. ید. دست . ازداء.انعام . افضال . نیکی کردن . نیکوئی کردن : به دو سه بوسه رها ک...
احسان . [ اِ ] (اِخ ) لنگرگاهی است بعدن .
یاری رساندن رایگان و بی چشمداشت به دیگری چه از دارایی، توان و یا اندیشه¬ی خویش و یا فراخواندن دیگران برای کمک به وی (https://www.cnrtl.fr/definition/f...
علی احسان . [ ع َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیایی ، بخش سنقر کلیایی ، شهرستان کرمانشاهان . واقع در 29 هزارگزی باختر سنقر، و یک هزارگزی الی...
احسانالله طبری (زاده: ۱۲۹۵ در ساری، درگذشته: ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ در تهران) مشهور به «احسان طبری» و در میان اعضا و هواداران حزب توده به «رفیق طبری»، نویسن...
احسان نراقی (زاده ۱۳۰۵) نویسنده، و جامعهشناس ایرانی است و تنها ایرانی است که معاون یونسکو بودهاست. او از نوادگان ملا احمد نراقی و ملامهدی فاضل نراقی...
احسان بهشت . [ اِ ن ِ ب ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) احسان کلی و تمام : جانب میخانه رو، بگذر ز مسجد کاندروگر بیامرزندت احسان بهشتت می ک...
احسان یارشاطر (۱۴ فروردین ۱۲۹۹ در همدان) نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. او اکنون استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک است. احسان یارشاطر بنیانگذار و سرویرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
احصان . [ اَ ح َص ْ صا ] (ع اِ) بنده و خر.