گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) از امراء مسلم ماوراءالنهر از جانب خطا:دارای جهان احمد کین سقف فلک رادارنده کف اوست باستون دو بازو. شمس الدین منصوربن محمود اوزجندی .رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 196 و 342 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) فندرسکی . یکی از حکام استرآباد از دست شیبک خان بسال 914 هَ . ق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164 شو... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) فهری . رجوع به احمدبن یوسف بن علی بن یوسف و روضات الجنات ص 83 شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) فوزی پاشا (فراری ...). او برادر ابراهیم آغانامی بود و در قایقی که او داشت قایقچی بود.وقتی که ابراهیم آغا وفات کرد بتوس... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) فهمی الباجوری . معلم ریاضی در مدرسه ٔ پرنس عزیزپاشا حسن در زقازیق مصر. او راست : الفهمیات فی علم الحساب . طب... احمد احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) فهمی محرم (دکتر...) (وفات 1305 هَ . ق .). او راست : القواعد الأساسیة فی معالجة الکولیر الأسیوته . طبع مطبعه ٔ ال... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) فیومی . رجوع به احمدبن محمدبن علی ... و روضات ص 91 شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قائم بامراﷲ.رجوع به قائم بأمراﷲ شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قابض (خواجه درویش ...). خوندمیر در دستورالوزراء ص 453 آرد که :در مبادی حال در سلک ارذال عمال منتظم بود و اکثر اوقات ب... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قادرباللّه (381 - 422 هَ . ق .). بیست وپنجمین خلیفه ٔ عباسی . مکنی به ابوالعباس . رجوع به قادر باللّه شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قاری . محمدبن حسن راکتابی است بنام : مسائل احمد القاری . (کشف الظنون ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۷۵ ۲۷۶ ۲۷۷ ۲۷۸ ۲۷۹ صفحه ۲۸۰ از ۳۱۸ ۲۸۱ ۲۸۲ ۲۸۳ ۲۸۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود