اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اخ

نویسه گردانی: ʼḴ
اخ . [ اَ ] (صوت )اَه . آه . صوتی است نمودن نفرت و کراهت را. و شعوری بنقل از شرفنامه و برهان و مؤید الفضلاء معنی تحسین و آفرین نیز بدو داده است و اخ اخ را بمعنی بخ بخ گرفته لکن در زبان فارسی حاضر و همچنین در ادبیات قدیم باینمعنی دیده نشده است و باز در لغت نامه ها بمعنی ترحم و تأسف آورده اند و شنیده نشده است :
زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ
تیغی که او گذارد چه جای اه که به به .

؟


بیک وخ وخ که من کردم بصد اخ اخ نمی ارزد.

؟


|| (ص ) در زبان اطفال شیرخواره ، بد. اَیی . پلید. نجس . مقابل مامان ، خوب : اَخ است ؛ بد است . || اَخ کن ؛ هم در زبان کودکان ، از دهان بیرون کن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اخ . [ اَ ] (ع اِ) برادر : واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی . (قرآن 30/20 - 31). در این وقت اخی و معتمدی ابوالقاسم ابراهیم بن عبداﷲ الح...
اخ . [ اَخ خ ] (ع صوت ) کلمه ای است که در حالت ناخوشی و درد گویند. || (اِ) لغتی در اَخ بمعنی برادر.
اخ . [ اِ ] (ع اِ فعل ) اسم فعل بمعنی بینداز.
اخ . [ اِ ] (ع صوت ) لفظی است که برای نشانیدن شتر گویند. و در فارسی «خِخ » متداول است .
اخ . [ اَخ خ / اِخ خ ] (ع اِ) پلیدی . چرک .
اخ . [ اُ ] () بوئیدن . (غیاث ) (آنندراج ).
اخ . [ اُ ] (صوت ) صوتی است نمودن تألم را. || صوتی نمودن التذاذ را : بعره را ای گنده مغز و گنده مخ زیر بینی بنهی و گوئی که اُخ اُخ اُخ...
اخ اخ . [ اَ اَ ] (صوت ) کلمه ای است نمودن نفرت و کراهت را. || کلمه ٔ تحسین که بهنگام نهایت حظّ و لذت گویند. بخ بخ . به به .طوبی . || ...
اخ تف . [ اَ ت ُ ] (اِ مرکب ) بلغمی که از گلو با آواز بدهن آرند و بیرون اندازند. آب دهان . خیو. بصاق . بزاق . || باستهزاء، نشان دولتی بر سینه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.