اذراء
نویسه گردانی:
ʼḎRʼʼ
اذراء. [ اِ ] (ع مص ) بخشم آوردن . در خشم آوردن . (منتهی الارب ). اغضاب . || ترسانیدن . (منتهی الارب ). || حریص کردن به . حریص گردانیدن کسی را بچیزی . (منتهی الارب ). ایلاع . اغراء. مولع بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). || مضطر کردن بسوی . (منتهی الارب ). الجاء به . اضطرار به . || روان کردن . (منتهی الارب ). || اذراء ناقه ؛ فرودآوردن ناقه شیر را در پستان . || بردامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برداشتن و پرانیدن و بردن ، چنانکه باد خاک را:اَذرت الریح التراب . (منتهی الارب ). || انداختن . || تخم در زمین افشاندن . تخم افکندن . انداختن تخم در زمین . (منتهی الارب ). || اشک ریختن چشم . (منتهی الارب ). بردامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || اذراء از ظهر دابه کسی را؛ افکندن او را چنانکه از بالای زین . نیزه زدن بکسی و انداختن او را از پشت اسب وی . (منتهی الارب ). بیوکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). انداختن ستور کسی را.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۴ ثانیه
اصابع عذراء. [ اَ ب ِ ع ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصابعالعذاری شود.
ابن عزرا. [ اِ ن ُ ع ِ ] (اِخ ) ۞ ابراهیم بن مایر. از ربانیین یهود اندلس . منجم و طبیب و ریاضی . مولد او به طلیطله در 513 هَ .ق . در ادب و ...
اذرع اکباد. [ اَ رُ ع ُ اَ ] (اِخ ) موضعی در قول تمیم بن مُقبل :أمْسَت بأذرُع اکباد فحم ّ لهارکب ٌ بلینةَ أو رکب ٌ بساوینا.(معجم البلدان ).