اذراء
نویسه گردانی:
ʼḎRʼʼ
اذراء. [ اِ ] (ع مص ) بخشم آوردن . در خشم آوردن . (منتهی الارب ). اغضاب . || ترسانیدن . (منتهی الارب ). || حریص کردن به . حریص گردانیدن کسی را بچیزی . (منتهی الارب ). ایلاع . اغراء. مولع بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). || مضطر کردن بسوی . (منتهی الارب ). الجاء به . اضطرار به . || روان کردن . (منتهی الارب ). || اذراء ناقه ؛ فرودآوردن ناقه شیر را در پستان . || بردامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برداشتن و پرانیدن و بردن ، چنانکه باد خاک را:اَذرت الریح التراب . (منتهی الارب ). || انداختن . || تخم در زمین افشاندن . تخم افکندن . انداختن تخم در زمین . (منتهی الارب ). || اشک ریختن چشم . (منتهی الارب ). بردامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || اذراء از ظهر دابه کسی را؛ افکندن او را چنانکه از بالای زین . نیزه زدن بکسی و انداختن او را از پشت اسب وی . (منتهی الارب ). بیوکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). انداختن ستور کسی را.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اذرع . [ اَ رَ ] (ع ص ) مُقْرِف . آنکه پدرش بنده و مادرش آزاد بود یا آنکه پدرش عربی و مادرش داه آزاد یعنی مولاة باشد. || مرد فصیح . || ا...
اذرع . [ اَ رُ ] (ع اِ) ج ِ ذِراع .
اذرع . [ اَ رُ ] (اِخ ) موضعی است نجدی :و اوقدت ُ ناراً للرعاء باذرُع . (معجم البلدان ).
اذرع . [ اِ رِ ] (اِخ ) قریه ایست بزرگ ، مرکز ناحیه ٔ لجا واقع در حوران ، از نواحی سوریه . در قدیم اذرع قصبه ای بزرگ بوده است و آثار عتیقه ٔ ب...
اضرع .[ اَ رُ ] (ع اِ) ج ِ ضِرْع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ۞ رجوع به ضرع شود.
اضرع . [ اَ رَ ] (ع ص ) ضارع . ضعیف و لاغر و صغیر از هر چیز و بقولی کم سن . و رجوع به ضارع و ضراعت شود. (از اقرب الموارد) : اذا اعترض الخابور...
اضرع .[ اَ رُ ] (اِخ ) جایی است در شعر راعی : فابصرتهم حتّی رأیت حمولهم بانقاء یحموم و ورّکن اضرُعا.ثعلب گوید: اضرع کوهها یا کوههای خردی ...
عزرا. [ ع ِ ] (اِخ ) ۞ (لغت عبری است بمعنی یاری و امداد). و آن نام کاهن و رهبرعبرانیان و کاتب دینی یهود در قرن پنجم ق .م . است که در د...
پور عذراء. [ رِ ع َ ] (اِخ ) مراد عیسی بن مریم است . رجوع به عیسی شود. || (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب انگوری .
وادی عذراء. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ سرسبزی است در سرقسطه ٔ اندلس که از باغها و اشجار زیبا احاطه شده است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 191).