گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اذم نویسه گردانی: ʼḎM اذم . [ اَ ذَ ] (اِ) آنکه پژول پنهان شده باشد یا وارن از بسیاری گوشت ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی عذم عذم . [ ع ُ ذُ ] (ع اِ) ج ِ عَذّام . (منتهی الارب ). رجوع به عذام شود. عزم عزم . [ ع َ ] (ع مص ) آهنگ نمودن بر کاری و دل نهادن وکوشش کردن . (از منتهی الارب ). دل به کاری نهادن . (دهار) (زمخشری ) (از تاج المصادر بی... عزم عزم . [ ع َ ] (ع اِ) قصد و آهنگ . (منتهی الارب ). اراده . (غیاث اللغات ). نیت . (نصاب ). اراده و قصد و آهنگ و هنگ . (ناظم الاطباء). اراده ٔ پیشی... عزم عزم . [ ع َ زَ ] (ع ص ) مردم استوار در دوستی و صحیح و ثابت در آن . (منتهی الارب ). ج ، عَزَمة. (ناظم الاطباء). رجوع به عزمة شود. عزم عزم . [ ع ِ ] (ع اِ) ام العزم ؛ کون و اِست . (ناظم الاطباء). اِست . (اقرب الموارد). عزمة. ام عزمة. و رجوع به عزمة و ام عزمة شود. عزم عزم . [ ع ُ ] (ع مص ) عَزم (در تمام معانی ). رجوع به عَزم شود. عزم عزم . [ ع ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ عُزمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عزمة شود. عزم عزم . [ ع ُ زُ ] (ع اِ) ج ِ عَزم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عَزم شود. عضم عضم . [ ع َ] (ع اِ) قبضه ٔ کمان . (منتهی الارب ). مقبض قوس . (اقرب الموارد). ج ، عِضام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سرآماج و بیل گندم پا... عضم عضم . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَضم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عَضم شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود