ارته باذ
نویسه گردانی:
ʼRTH BAḎ
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) پسر فَرناس معاصر خشیارشا. او در دربار ایران مورد توجه بود و خشیارشا را تا هلس پونت با شصت هزار تن مشایعت کرد و چون بازگشت بمطیع کردن اهالی پُتی دِ پرداخت ، زیرا مردم آن ناحیه بعد از حرکت خشیارشا از یونان از اطاعت پارس خارج شده بودند. او شهر مزبور را محاصره کرد و تی مُکسِن یکی از مدیران شهر با او قرار داد که شهر را تسلیم کند. چنانکه بعدها معلوم شد مکاتبه ٔ این شخص با ارته باذ بدین نحو بعمل می آمد که مراسلات را به تیر وصل میکردند، بطوری که [ پَر ] تیر باشد و آن را بجائی که لازم بود، می انداختند. روزی یکی از چنین تیرها منحرف شد و بشانه ٔ یکی از اهالی فرودآمده او را مجروح کرد. مردم دور زخمی جمع شدند و وقتی که تیر را بلند کردند، نامه ای یافتند و آنرا نزد مدیران شهر، که در این موقع یکجا اجتماع کرده بودند بردند. از مضمون نامه معلوم شد که تی مکسن مواضعه با ارته باذ دارد، ولی بملاحظاتی قرار گذاردند که او را مقصر ندانند. محاصره سه ماه طول کشید و روزی مدّ شدیدی در دریا روی داد که مدتی بطول انجامید. پارسیان چون دیدند قسمت هائی از دریا که در زیر آب بود آنگاه مبدل بباتلاقهائی شد، خواستند بشهر پالِّن بروند، ولی پس از اینکه دو خمس راه پیمودند جزری روی داد که بر اثر آن تمام این اراضی مبدل بدریا شد و از پارسیان آنان که نمیتوانستند شنا کنند در آب غرق و عده ای که شنا میتوانستند بدست اهالی پوتی دِ بقتل رسیدند، چه اهالی همینکه پارسیان را در آب دیدند قایقها به آب انداخته بکشتار ایشان پرداختند. پس از آن ارته باذ با باقیمانده ٔ سپاه خود نزد مردونیه که در تِسّالی بود، رفت . سپس ارته باذ از لشکر مردونیه جدا شد و بطرف بیزانس رفت . هنگامی که از تسالی عبور میکرد اهالی با نهایت گرمی او را پذیرفتند. او بعد با عجله از تسالی گذشته بمقدونیه درآمد و از آنجا به تراکیه شد و راه را میان بُر کرده خود را به بیزانس رسانید و از راه هلس پونت به آسیاشد. در این حرکت ارته باذ از پلانه تا هلس پونت عده ٔ بسیار از سپاهیان او چه از گرسنگی و چه از حمله ٔ اهالی تراکیه تلف شدند. رجوع به ایران باستان ص 828 و 829 و 847 و 854 و 857 و 861 و 864 و 895 و 896 شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) ۞ اَرتاباذ. اَرتاباز. اَردَباز. نام چند تن ایرانی :1 - فرمانده سپاه خشیارشا. وی در جنگ خشیارشا با یونانیان ، شرکت ...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) ۞ یا اَرتاوَزْد ۞ . نام بسیاری از شاهان ارمنستان و مشهورترین آنان ، پسر تیگران (50 ق . م .) است . وی آنتوان را ب...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از بزرگان پارس معاصر کوروش بزرگ هخامنشی . وی خود را از بنی اعمام کوروش میدانست . وی از جانب کوروش نزد مادیها فرس...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) یکی از مادیها و از دوستان کوروش بزرگ هخامنشی که در مسابقه ٔ اسب دوانی در حضور کوروش پیروز شد. (ایران باستان ص 4...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) والی کیلیکیه بزمان اردشیر اول هخامنشی . (ایران باستان ص 931 و 932).
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از سران معاصر اردشیر دوّم هخامنشی . وی یکی از سه سردار ایرانی است که با آری ُ بَرزَن همدست شده بر اردشیر دوم یا...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) والی فریگیه ٔ سفلی (فریگیه ٔ هلس پونت ) بزمان اردشیر سوم هخامنشی . وی در 356 ق . م . بر او یاغی شده ، خارِس نام آتن...
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) از سران وُلاة عهد داریوش سوم هخامنشی و او پدر سه دختر بود:1 - بَرسین زن مِم نُن سردار یونانی اُخُس که بعد زن غ...
ارته باذ. [اَ ت َ ] (اِخ ) پدر کُفِس که در زمره ٔ آژِما (قراولان خاصه ) اسکندر پذیرفته شد. (ایران باستان ص 1885).
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) آراداوازت . از ولاة ارمنستان . موسی خورِنی گوید (بند 78): چون اردشیر خبر یافت که یکی ازولاة ارمنی فرار کرده و پسر ...