اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

از

نویسه گردانی: ʼZ
از. [ اَزز ] (ع مص ) اَزاز. ازیز. ۞ جستن رگ . جهش رگ . || سخت جوشیدن دیگ . بجوش آمدن .(منتهی الارب ). برجوشیدن دیگ . (تاج المصادر بیهقی ): ازت القدر. || بهم درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آمیختن با زن . || سخت دوشیدن ماده شتر. || آب ریختن . || جوشانیدن آب . || برانگیختن . برآغالیدن .بگناه دلالت کردن : انا ارسلنا الشیاطین علی الکافرین تؤزّهم ازاً (قرآن 83/19)؛ فرستادیم شیاطین را بر کافران که برانگیزند و برآغالند ایشان را بر گناه . || افروختن آتش : ازّ النار. (منتهی الارب ). || بجنبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). از جای بجنبانیدن . از جای ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت جنبانیدن چیزی و درآمیختن آن : ازّ الشی ٔ. (از منتهی الارب ). || فراهم آوردن . واهم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) دردی در دمل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
از دست شدن. به معنى از دست رفتن است که کنایه از بیخودى و بى‌اختیارى و اضطراب کردن باشد. (فرهنگ فارسی برهان قاطع , ص61) [اَ دَ شُ‌ دَ] از دست شدن (مص م...
چند وقت یک بار ، گاهی اوقات
از حَد گذشته. هر عملی که از حدِ (= مرز) معمول، و یا معقول، گذشته باشد و یا بگذرد. رجوع شود به حد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
از بر داشتن. از حفظ داشتن. در حافظه داشتن. (منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «بَر» و «از بر») امثال: "هزار افسانه از بر بیش دارد بطنازی یکی در...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ناپدید شدن، مفقود شدن، گم شدن، از میان رفتن
از این سپس . [ اَس ِ پ َ ] (ق مرکب ) از این پس . بعد از این . من بعد.
ازخود رفتن . [ اَ خوَدْ / خُدْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) از حال رفتن . بیهوش شدن . غشی . اغماء : بوی گل و باد سحری بر سر راهندگر میروی از خود به ازی...
لگد مال
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۲۱ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.