گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ازم نویسه گردانی: ʼZM ازم . [ اُزُ ] (ترکی ، اِ) انگور. (غیاث اللغات ) : آن یکی کز ترک بد گفت ای گزم من نمی خواهم عنب ، خواهم اُزُم .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی اضم اضم . [ اَ ] (ع مص ) خصومت کردن با کسی .(از لسان العرب ). خصومت کردن با کسی و آزار کردن وی را. (از معجم متن اللغة). رنج رسانیدن گرفتن کسی ... اضم اضم . [ اَ ض َ ] (ع اِ) غضب . حِقد و حسد. (معجم متن اللغة). حِقدو حسد و غضب . ج ، اَضَمات . ابن بری گفت : و باکرا الصید بحَدة و اضم لن یرجعا او ... اضم اضم . [ اَ ض ِ ] (ع ص ) خصومت رسیده . اذیت رسیده . (از لسان العرب ). اضم اضم . [ اِ ض َ ] (اِخ )زمینی که در آن مدینه ٔ منوره واقع شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وادی بزرگی است در حجاز و تا لب دریا امتداد دارد و م... اضم اضم . [ اِ ض َ ] (اِخ ) گفته اند: اضم وادیی است ازآن ِ اشجع و جهینة. (از معجم البلدان ). اضم اضم . [ اِ ض َ ] (اِخ ) موضعی است . نابغه گوید: واحتلّت الشرع فالاجراع من اضما. (از لسان العرب ). و از آنجا براه عباثر به ینبع روند. (یادداشت ... اضم اضم . [ اِ ض َ ] (اِخ ) نام کوهی است .(منتهی الارب ) (آنندراج ). نام کوهی است . راجز گفت :نظرت والعین مبینةالتّهم الی سنا نار وقودها الرّتم شُ... عذم عذم . [ ع َ ] (ع مص ) گزیدن یا بسختی خوردن اسب . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دور نمودن از خود. (آنندراج ) (منتهی الا... عذم عذم . [ ع َ ذَ ] (اِخ ) رودباری است به یمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ع اِ) گیاهی است . || (مص ) دشنام دادن زن شوی را هرگاه او ارا... عذم عذم . [ ع َ ذِ ] (ع ص ) اسب گزنده و بسختی خورنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود