اساس
نویسه گردانی:
ʼSAS
اساس . [ ] (اِخ ) شهری است به ترکستان . (حبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 127).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عسعس . [ ع َ ع َ ] (از ع ، ص ) صیغه ٔ ماضی از مصدر عسعسة است به معنی تاریکی درآوردن شب . (از غیاث اللغات ). و در فارسی با توجه به مورد استعما...
عسعس . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در بادیه . و گویند کوهی است طویل دریک فرسخی ماورای ضریة ازآن ِ بنی عامر. و آن را کوهی ازآن ِ بنی دُبَیر...
عسعس . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) ابن سلامة، مکنی به ابوصعدة. صحابی است . (از منتهی الارب ). و رجوع به ابوصعدة شود.
عسعس . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) بازرگانان آزمندو حریص . || آوندهای کلان . (منتهی الارب ).
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: کاژار kâžâr (پارسی نو: کاچار) خنور xanur (پارسی نو) **** فانکو آدینات 09163657861
اثاث . [ اَ ] (ع اِ) رخت خانه و قماش خانه . (مؤید).- اثاث البیت ؛ رخت خانه . مبل . || همه ٔ مال (از شترو گوسپند و بنده و کالای خانه ). کار...
اثاث . [اَ ] (ع مص ) انبوه شدن (گیاه ). (منتهی الارب ). بسیار شدن . || کلان سرین شدن (زن ). (منتهی الارب ).
اثاث . [ اِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَث ّ و اثیث .
اس اس . [ اَ اَ ] (ع صوت ) کلمه ایست که گوسپندان را بدان زجر کنند. (منتهی الارب ).
اصاص . [ ] (ع اِ) ج ِ اص ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اص شود.