گفتگو درباره واژه گزارش تخلف استا نویسه گردانی: ʼSTA استا. [ اُ ] (اِ) اوستا. اوستاد. در اصطلاح بنایان خطی یا نقطه ای یا سطحی که آنرا مأخذ کار کنند. الگو. دلیل . || مقیاس فلزات قیمتی ، که ملاک مسکوکات محسوب میشود ۞ . اوستا. اوستاد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی استا استا. [ اَ / اُ ] (اِخ ) مخفف اوستا و در لغت نامه ها به اشتباه آنرا تفسیر زند و پازند گفته اند: استا تفسیر زند است ، و زند و پازند دو کتاب است از... استا استا. [ اِ ] (نف مرخم ) ستایش کننده . (برهان ) (جهانگیری ). ستاینده ، چنانکه گویند: خودستا و خوداستاو بدون ترکیب مستعمل نشود. (رشیدی ). || (اِم... استا استا. [ اُ ] (ص ) مخفف اُستاد که آموزنده باشد. (برهان ) (جهانگیری )(غیاث اللغات ). آموزگار. معلم . اوستاد : هرکه از استا گریزد در جهان او ز دولت ... استا استا. [ اِ ] (اِخ ) نام قریه ای از قرای سمرقند. (جهانگیری ). و منسوب به آنجا را استائی خوانند. (برهان ) (سروری ) (مراصد الاطلاع ). استا استا. [ اِ ] (اِخ ) (قلعه یا حصار...) قلعه ایست از ولایت رستمدار که بحصانت تمام اشتهار دارد. (جهانگیری ) (شعوری ). و رجوع به حبیب السیر جزو4 ا... استاء استاء. [ اِ ](ع مص ) بافتن جامه را: استی الثوب . (منتهی الارب ). هست استا هست استا. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) جادوگر و ساحر و افسونگر. (ناظم الاطباء). || جادویها. (مهذب الاسماء) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رجوع به هست... ژند و استا ژند و استا. [ ژَ دُ اُ ] (اِخ ) ژند و اُست . اوستا نام کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هریک از این دو کلمه و «ژند و اُس... استا و زند استا و زند. [ اَ / اُ وُ زَ ](اِخ ) اوستا و تفسیر آن . || غالباً بمعنی اوستا کتاب مذهبی ایرانیان باستان آید : یکی هفته میخوانداستا و زندهمی گ... هست و استا هست و استا. [ هََ ت ُ اَ ] (اِ مرکب ) جادوییها باشد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : جادویها کند شگفت ، عجب هست و اَستاش زند و اُستا نیست .... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود