استاخ
نویسه گردانی:
ʼSTAḴ
استاخ . [ اِ ] (اِ) شاخی که تازه از درخت روئیده باشد. (برهان ). ستاک .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
استاخ . [ اُ ] (ص ) گستاخ . (برهان ) (جهانگیری ). بستاخ . (مؤید الفضلاء). اوستاخ . (آنندراج ). بی ادب و لجوج . (برهان ). بی پروا : با کسی علم دین ...
استاخ . [ ] (اِخ ) شهرکیست خرد از حدود خراسان بر دامن کوه نهاده . (حدود العالم ).