استحلال
نویسه گردانی:
ʼSTḤLAL
استحلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حلال ساختن . || حلال پنداشتن . حلال شمردن . حلال داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). بحلال داشتن . (زوزنی ): استحلال حرام ؛ حلال داشتن حرام . || حلال کردن خواستن . حلالی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). بحلی خواستن .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
استهلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ماه نو دیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). جستجوی ماه کردن . || دیدن ماه نو خواستن . هلال دیدن خواست...
(اِ) آن است که مصنف یا شاعر در ابتدای خطبه کتاب یا نوشتار یا در مطلع قصیده الفاظی چند ایراد کند که خواننده بهمحض خواندن آنها از مقصود و مراد نویسنده ...