اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

استواء

نویسه گردانی: ʼSTWʼʼ
استواء. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) ۞ (خطِ...) اِسْتِوا. خطی موهوم که زمین را بدو نیمه کند از اقصای مشرق تا اقصای مغرب . (دمشقی ). معدل النهار. استوای فلکی :
روزی بود کاین پادشا بخشد ولایت مر ترا
از حد خط استوا تا غایت افریقیه .

(منسوب به منوچهری ).


از غیرت رایتت فلک دید
در خط شده خط استوا را.

انوری .


مرکب همت بتاز یکره و بیرون جهان
از سر طاق فلک تا بحد استوا.

خاقانی .


تا آفتاب رایش در خط استواست
روز و شب عدو و ولی دارد استوا.

؟


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
استواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برابر یکدیگر شدن . (منتهی الارب ). برابر شدن . (غیاث ). برابر شدن با. برابر گردیدن . (منتهی الارب ). برابری . یکسانی . ه...
استواء. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) (سنةالَ ...) نام سال هشتم از هجرت رسول (ص ).
خط استواء. ۞ [ خ َطْ طِ اِ ت ِ ] (اِخ ) خطی است موهوم که یک سر آن بمشرق و سر دیگر بمغرب که حکما در زمین بمقابله و محاذات دائره ٔ معدل ال...
استوا. [ اُ ت ُ ] (اِخ ) کوره ای از نواحی نیشابور. و یاقوت گوید: معناه بلسانهم المضحاة و المشرقة، و آن مشتمل بر 93 قریه است و قصبه ٔ آن خبوشا...
الف استوا. [ اَ ل ِ ف ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ) یعنی خط استوا ۞ ، و آن نزد حکماء رصد خطی است موهوم در وسط السماء که یک سر او به قطب شمالی ...
خَبُوشان یا اُسْتُوَا؛ یکی از ولایت‌های ربع نیشابور خراسان بزرگ، که شهر خوجان یاهمان روستای خبوشان فعلی (بعدها این شهر به دلیل مهاجرت تبدیل به روستا ش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.