اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسر

نویسه گردانی: ʼSR
اسر. [ اَ س َ ] (ع اِ) آبگینه . شیشه . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اسر. [ اَ ] (ع مص ) اِسار. بستن . || اسیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). برده کردن : و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم و قذف ...
عاسر. [ س ِ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ دم برداشته ٔ دونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اثر. [ اَ ث َ ] (اِخ ) شفیعائی (آخوند...). از متأخرین شعرای شیراز و صاحب دیوانی است حاوی 11000 بیت . وفات او در سال 1113 هَ .ق . به لار بو...
اثر.[ اَ ث َ ] (اِخ ) (امیر...) ملکشاهی . صاحب حبیب السیر در احوال حسن صباح آرد: کار اسمعیلیه ترقی تمام گرفت و قلعه ٔ گردکوه و لامسر نیز بتح...
اصر. [ اَ ] (ع اِ) اِصْر. اُصْر. عهد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ). پیمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنهار. (مهذب الاسماء) : و ا...
اصر. [ اَ ] (ع مص ) شکستن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). اصر چیزی ؛ شکستن آنرا. (از اقرب الموارد)...
اصر. [ اِ ] (ع اِ) آنچه مایل گرداند ترا به چیزی . (از منتهی الارب ). آصرة، یعنی آنچه مایل گرداند شخص را به چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به ...
اصر. [ اُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اصار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اصار شود.
اصر. [ اُ ] (ع اِ) رجوع به اَصْر شود.
هنایش، هنود (تاثیر / effect) از یات (= فعل) هنودن ریشه ی کهن: خْشناتای (= اثر قانع کننده)
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.