اسکندر
نویسه گردانی:
ʼSKNDR
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن (شاه ) رستم . خوندمیر آرد: محمد زمان میرزا (تیموری ) شاه اسکندربن شاه رستم بن سید حمزه ای صدر را همراه شاه میر حسین به آستان سلطنت آشیان (سلطان حسین میرزا) ارسال داشته پیغام فرمود که بنابر فقدان یراق مناسب و عدم استطاعت ترتیب پیشکش عجالةالوقت میسر نشد که بملازمت شتابد انشأاﷲ تعالی بعد از آنکه بلخ را ببنده عنایت فرمایند و موکب عالی بصوب کابل نهضت نماید یراق کرده شرف ملاقات خدّام بارگاه عالم پناه حاصل خواهد کرد و پس از فرستادن شاه حسین و شاه اسکندر، محمد زمان میرزا عازم تسخیر شبرغان گشت ... بعد از وصول بسر پل امیرنعمةاﷲ نیمشبی خبر رسید که آتش غضب حضرت پادشاه فریدون فر پس از ملاقات شاه اسکندر اشتعال یافته و بر جناح استعجال عنان یکران بصوب قرایغاج تافته بنابر آن میرزا محمد زمان به راه کوه که نزدیکتر بود عازم قرایغاج شد... رجوع بحبیب السیر جزء 3 از ج 3 ص 319 شود.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۶ ثانیه
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن سیمون سایرینی . (انجیل مرقس 15:21). وی یکی از معروف ترین عیسویان قدیم بود. (قاموس کتاب مقدس ).
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن شاه غازی . فخرالدین و الدولة ناسوربن شهرآگیم ، ملقب بشاه غازی از استنداران و ملوک رستمدار پس از سی سال حکو...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن عمرشیخ بن امیر تیمور (میرزا...). وی نواده ٔ تیمورلنگ و پسر معزالدین عمر شیخ است و در سنه ٔ در 806 هَ . ق . عنف...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلبس الماقذونی . رجوع به اسکندر مقدونی و فهرست تاریخ الحکمای قفطی و فهرست امتاع الاسماع شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ](اخ ) ابن فیلپوس . رجوع به اسکندر مقدونی و حبیب السیر جزء 1 از ج 1 ص 58 و جزء 2 از ج 1 صص 72 - 74 شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) فیلفوس . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلقوس . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلیپ . رجوع به اسکندر مقدونی شود.
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن فیلیقوس رومی . شارح من لایحضره الفقیه گوید: گاهی او را اخسندروس می گفته اند. او از فرزندان فلطیسانوس بن سام...
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن قابوس بن وشمگیربن زیار، ملقب بشرف المعالی خوندمیر گوید: امیر کیکاوس اسکندربن قابوس . وی بعد از فوت عم زاده ...