اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی سِمال یا سَمّال . وی و برادر او ابراهیم پسران ابوبکر محمدبن الربیع ابی السمال سمعان بن هُبَیرةبن مساحق بن بُحَیربن عمیربن اسامةبن نصربن قُعَین بن حرث بن ثعلبة دَوْدان بن اسدبن خزیمه اند. نجاشی نسب او را چنین آورده ، و متأخرین مانند صاحب وجیزة و بلغة و مشترکات طریحی و مشترکات کاظمی و خلاصة گویند اگرچه او واقفی مذهب است لیکن موثق است . شیخ طوسی در رجال خود او را در شمار اصحاب کاظم (ع ) آورده ، و او و برادرش را واقفی خوانده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 10: عنوان ابراهیم بن ابی بکر محمد، و ص 12: ابراهیم بن ابی سمال ، و ص 129: اسماعیل بن ابی سمال ).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ذی النون ملقب بظافر. رجوع به ظافر و فهرست حلل السندسیة ج 2 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ذی النون .چون اتابک نورالدین و ذوالنون دانشمندی به اندک زمانی درگذشتند، قلج ارسلان باز آن بلاد در تصرف آورد و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رافع مکنی به ابورافع. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رافع مدنی . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب سجاد (ع ) شمرده . (تنقیح المقال ج 1 ص 133)
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رجاء. محدث است . ابن قتیبة بوسائطی از اعمش نقل کند که گفت : کان اسماعیل بن رجاء یجمع صبیان الکتاب فیحدثهم کی ل...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رجاء الزبیدی مکنی به ابواسحاق . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رزین بن عثمان خزاعی مکنی به ابوالقاسم . وی پسر برادر دعبل شاعر خزاعی است و در واسط منزل داشت . ابن غضائری در ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رشید. ابن ابی اصیبعه بوسایطی از او روایت کند. (عیون الانباء ج 1 ص 261).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ریاح بن عبیده ٔ سلمی کوفی . آقا باقر بهبهانی در تعلیقه ٔ رجالیه و علامه ٔ حلّی در توضیح الاشتباه رباح را از ماده ٔ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زکریا. ابن قتیبه بوسائطی از او نقل کند. (عیون الاخبار جزء هفتم ص 3).