اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی سِمال یا سَمّال . وی و برادر او ابراهیم پسران ابوبکر محمدبن الربیع ابی السمال سمعان بن هُبَیرةبن مساحق بن بُحَیربن عمیربن اسامةبن نصربن قُعَین بن حرث بن ثعلبة دَوْدان بن اسدبن خزیمه اند. نجاشی نسب او را چنین آورده ، و متأخرین مانند صاحب وجیزة و بلغة و مشترکات طریحی و مشترکات کاظمی و خلاصة گویند اگرچه او واقفی مذهب است لیکن موثق است . شیخ طوسی در رجال خود او را در شمار اصحاب کاظم (ع ) آورده ، و او و برادرش را واقفی خوانده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 10: عنوان ابراهیم بن ابی بکر محمد، و ص 12: ابراهیم بن ابی سمال ، و ص 129: اسماعیل بن ابی سمال ).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن سعد مکنی به ابن باطیش و ملقب به عمادالدین فقیه شافعی . او راست : المغنی فی غریب المهذب . (اعلام زرکلی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی حمیری اسنائی ملقب به عزالدین . رجوع به حمیری و اعلام زرکلی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ حموی . او راست : رسالة ذات الشعبتین . (کشف الظنون ).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الهربذ. یکی از مغنیان مشهور دوره ٔ اموی و عباسی . وی در مجالس هارون الرشید تغنی میکرد و الطاف و عنایتها دید. اصل و...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن هشام . بعضی او را در زمره ٔ صحابه آورده اند. بخاری و ابوحاتم گویند: حدیثه عن النبی (ص ) مرسل . (اصابة ج 1 ص 125)...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن هشام بن ابی یوسف . مرزبانی در الموشح ص 375 ذکر او آورده است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن هَمّام بن عبدالرحمن بن ابی عبداﷲ میمون بصری . نجاشی در رجال خود گوید: مولای بنی کنده و مکنی به ابوهمام بود و از ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن یاقوتی ملقب بقطب الدوله . پسرعم ملکشاه و خال برکیارق از ملو» سلجوقی . وی سمت امارت آذربایجان داشت .ترکان خاتون ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی ملقب به مجدالدین . رجوع به اسماعیل بن رکن الدین ... و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 ص 76 و تاریخ گزیده ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن اسماعیل بن عمروبن اسحاق المزنی مکنی به ابوابراهیم . صاحب امام شافعی مصری . او زاهد و عالم و مجتهد و مح...