اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن علی بن موسی بن عبداﷲ بیهقی . وی از پدر و برادران خویش ابوسعید و ابوعبداﷲ سماع دارد و این دو نیز از پدر خود سماع دارند و مؤلف تاج العروس گوید من این را در نسخه ٔ سنن الکبیر که بر پدر آنان حافظ قرائت شده بود، دیده ام . (تاج العروس : ب هَ ق ). امام بیهقی در تاریخ خود او را شیخ القضاة ابوعلی اسماعیل بن الامام المحدث احمدبن الحسین البیهقی یاد کرده و گوید با عبدالجباربن الحسن الجمحی البیهقی اختلاف داشته است و من شیخ القضاة را دیده ام و از وی احادیث سماع دارم . (تاریخ بیهق ص 179).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن عبدالکریم صنعانی مکنی به ابوهشام . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. ابن قتیبة در عیون الاخبار (جزء 7 ص 104) ازو نقل قولی کرده است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به اسماعیل بن سمکةبن عبداﷲ شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی المهاجر. یکی از روات قراءة ابن عامر است . (ابن الندیم ). و رجوع به فهرست عقدالفرید شود. مؤلف قاموس ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن جعفر طیاربن ابی طالب . ملقب به زاهد. شیخ طوسی در رجال او را یک مرتبه از اصحاب سجاد (ع ) و تابعی شمرده ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حقیبة. همان اسماعیل بن عبدالرحمان بن حقیبة است و جامعالرواة چنین نقل کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 13...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رَمّاح کوفی . شیخ طوسی (متوفی 460 هَ . ق .) او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید ابان بن عثمان از و...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی نقاش ملقب به منتخب الدین . رجوع به نقاش شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمر، ملقب بشرف الدین و معروف به ابن قاضی الیمن . ابن ابی اصیبعة قصیده ٔ او را که به صاحب امین الدولة نو...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن قسطنطین . مولی میسرة مولی العاص بن هشام . از روات قرائت ابن کثیر است . (ابن الندیم ). و رجوع به المصاحف ...