اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رزین بن عثمان خزاعی مکنی به ابوالقاسم . وی پسر برادر دعبل شاعر خزاعی است و در واسط منزل داشت . ابن غضائری در کتاب الضعفاء گوید: مردی کذاب و حدیث ساز بود و از پدر خود از امام رضا (ع ) روایت میکرد و مصنفاتی داشت . (تنقیح المقال ج 1 ص 134).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۷ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی عطار بغدادی مکنی به ابواسحاق . ابن ندیم او را در فهرست یاد کرده گوید: از اهل سیر است و حسن بن علویه ٔ عطا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن غزوان . محدث است . رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 128 و ج 4 ص 108 و البیان و التبیین چ حسن السندوبی ج 2 ص 251 و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن غصن . استاد ابوالحسن علی بهرامی سرَخسی . او پیوسته در مصاحبت اسماعیل بن غصن بود و این دو بیت تازی در مدح او گف...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فرج بن اسماعیل یوسف بن نصربن الاحمر مکنی به ابوالولید الانصاری (677-725 هَ. ق .). وی از ملو» دولت بنی نصربن احمر...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن بحر السقاء مکنی به ابوسلیم . تابعی است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن یعقوب هاشمی بن عبداﷲبن حرث بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب بصری مدنی . شیخ طوسی او را یک مرتبه در عداد اصح...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قائم بامراﷲ اسماعیلی . رجوع به المنصور بقوةاﷲ اسماعیل ... شود.
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم . رجوع به ابوعلی قالی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن سویدبن کیسان العنزی بالولاء. مکنی به ابواسحاق و معروف به ابوالعتاهیه ٔ شاعر. رجوع به ابوالعتاهیه اسما...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتس...