اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رزین بن عثمان خزاعی مکنی به ابوالقاسم . وی پسر برادر دعبل شاعر خزاعی است و در واسط منزل داشت . ابن غضائری در کتاب الضعفاء گوید: مردی کذاب و حدیث ساز بود و از پدر خود از امام رضا (ع ) روایت میکرد و مصنفاتی داشت . (تنقیح المقال ج 1 ص 134).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدوس الدهان مکنی به ابومحمد نیشابوری . وی مال خویش در راه ادب انفاق کرد و در ادب تقدم یافت و در علم ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبیداﷲ المهدی . امیرالمؤمنین (302-341 هَ . ق .). ملقب به منصور فاطمی .رجوع به منصور و رجوع به اعلام زرکل...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عصام بن زید مکنی به ابومالک . وی از پدر و عم و جد خویش غرائب حدیث ثوری را روایت دارد. ابونعیم اصفهانی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی . شیخ طوسی در رجال او را از اصحاب حسن عسکری (ع ) شمرده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 144 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن فضل مکنی به ابوالحسن . از اولاد فضل بن محمد الشعرانی . مؤلف تاریخ بیهق گوید: وی چون به نیشابور رفتی ک...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن فضل بن علی بن احمدبن طاهر قرشی طلحی تیمی اصفهانی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به قوام السنة. متوفی 535 ه...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بن هانی اللخمی الغرناطی . رجوع به ابوالولید اسماعیل ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن المستنصر. رجوع به اسماعیل الظافر... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مصطفی قونوی مکنی به ابوالفدا. وی مفسر است و مولد او قونیه و وفات وی در دمشق بسال 1165 هَ . ق . بود. او...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن سلام . علامة در خلاصةالاقوال گوید:کشی از صاحب ترجمه روایتی استخراج کرده . شهید ثانی بر این موضع ...